سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانشمند، دانشمند نمی شود، تا اینکه . . . در برابر دانشش چیزی از کالای پست دنیا نگیرد . [امام علی علیه السلام]


ارسال شده توسط امیـــــــــــر مرشدی در 88/6/30:: 3:53 عصر
«استاد دکتر محمد بیومى مهران»،استاد تاریخ باستان مصر و خاور نزدیک و رئیس بخش‏ تاریخ و آثار تاریخى مصرى و اسلامى دانشگاه اسکندریه،هم در کتاب«بررسى‏هاى تاریخ باستان‏ عرب» («دراسات فى تاریخ العرب القدیم»از انتشارات دانشگاهى«معرفت»دار المعرفة الجامعیة-در سال .1993) مى‏گوید: بدون شک تمام این داستان‏هایى که در تورات آمده است،هیچ نشانى از حقیقت‏ ندارند و صرفا داستان‏هایى است که یهودیان اسیر در بابل (586-539 پیش از میلاد) قرن‏هاى قرن پس از رخ دادن این حوادث ثبت کرده‏اند.شاید در فاصله‏ طولانى میان رخدادن حوادث و ثبت آن‏ها دلیلى نهفته باشد که این خلط مبحث‏ شگفت را توجیه کند؛و بلکه بتواند توجیهى باشد بر گزافه‏گویى‏ها و تفاخر به جنایاتى‏ که یهود مرتکب شده است.اما واقعیت این است که این رخدادها بى‏اساس بوده و جز در ذهن نویسندگان آن وجود خارجى نداشته‏اند.این نویسندگان بربریّت و توحش‏ آشورى‏ها را دیده و به همین دلیل دچار این توهم شده بودند که اسلافشان هم‏ مرتکب همان بدرفتارى‏ها شده و به همان شکل دیگران را خوار و ذلیل ساخته‏اند. (به نقل از نجیب میخائیل:مصر و الشرق الادنى القدیم 322/3) نکته بعدى آن است که تورات در حجاز بر موسى نازل شده و آن گونه که هواردبلوم گفته،نام‏ کوه‏[محل نزول تورات‏]هم«لوز»بوده است.

در سفر اعداد،باب 13،خداوند از موسى خواسته است که مردانى را براى جاسوسى به کنعان‏ بفرستد.در شماره‏هاى 17 تا 20 مى‏گوید: و موسى ایشان را براى جاسوسى زمین کنعان فرستاده به ایشان گفت از این جا[که‏ ساکن هستیم‏]به جنوب رفته به کوهستان (کوه‏هاى حجاز) برآیید.و زمین را ببینید که چگونه است‏ و مردم را که در آن ساکنند که قوى‏اند یا ضعیف،قلیل‏اند یا کثیر.و زمینى که در آن‏ ساکن‏اند چگونه است،نیک یا بد.و در چه قسم شهرها ساکن‏اند در چادرها یا در قلعه‏ها.و چگونه است زمین،چرب یا لاغر؛درخت دارد یا نه.پس قوى دل شده از میوه زمین بیاورید.و آن وقت موسم نوبر انگور بود.

در همان باب،شماره‏هاى 25 و 26،مى‏گوید: و بعد از چهل روز از جاسوسى زمین برگشتند.و روانه شده نزد موسى و هارون.و تمامى جماعت بنى اسرائیل به«قادش»در بیابان«فاران»رسیدند.

در شماره‏هاى 27-29 نیز مى‏گوید: و براى او حکایت کرده،گفتند:به زمینى که ما را فرستادى،رفتیم.و به درستى که به‏ شیر و شهد جارى است و میوه‏اش این است.[خوشه‏هاى بزرگ انگور].لیکن‏ مردمانى که در زمین ساکنند،زور آورند و شهرهایش حصاردار و بسیار عظیم.و «بنى عناق»را نیز در آن جا دیدیم.و«عمالقه»در زمین جنوب ساکنند.

ملاحظه مى‏کنیم که حضرت موسى در حجاز و در«صحراى فاران»و جاسوسانى را که به سمت جنوب فاران گسیل کرده،از این کوه بالا فرستاده تا بر فراز کوه‏هاى حجاز برایش‏ کسب خبر کنند.این جاسوسان 40 روز غائب بودند.اما چه مسافتى به سمت جنوب پیش رفتند و به کجا رسیدند؟این راز نهفته را در این جا به خواننده وا مى‏گذارم و هنگام صحبت از حضرت‏ سلیمان و زمامداریش در یمن،بار دیگر بدان خواهم پرداخت.

هنگامى که بنى اسرائیل از رفتن به جنوب ترسیدند و از دستورات حضرت موسى علیه السلام‏ سرپیچى کردند،خداوند با هلاکت تمامى افراد 20 سال به بالاى آن‏ها در شبه جزیره عرب،آن‏ها را مجازات کرد: لاش‏هاى شما در این صحرا خواهد افتاد و جمیع شمرده شدگان شما بر حسب تمامى‏ عدد شما از 20 ساله و بالاتر که بر من همهمه کرده‏اید.شما به زمینى که درباره آن‏ دست خود را بلند کردم که شما را در آن ساکن گردانم،هرگز داخل نخواهید شد. (سفر اعداد؛باب 14؛شماره‏هاى 29 و 30) در همین باب باز هم داریم: لیکن لاش‏هاى شما در این صحرا خواهد افتاد و پسران شما در این صحرا چهل سال‏ آواره بوده بار زناکارى شما را متحمل خواهند شد تا لاش‏هاى شما در صحرا تلف‏ شود.(سفر اعداد؛باب 14؛شماره 33)نابودى بنى اسرائیل در«تیه»[بیابان بى آب و علفى که انسان در آن گم مى‏شود]بود و جز افراد زیر بیست سال،کسى از آنان باقى نماند.شمار افراد باقیمانده نیز آن قدر نبود که بتوانند چنان خیالاتى را به عمل برسانند و کشورهاى توانمند و داراى قدرت دفاعى و عزّت و شکوه را، به طور کامل،همراه با ساکنان و دارایى‏هایشان نابود کنند و پس از سوزاندن سرزمین‏هایشان بر آن‏ها مسلط شوند.

«عمالقه»اى که جاسوسان با آن‏ها دیدار کرده بودند،در مرکز حجاز،در اطراف مکه مکرمه و مدینه منوره،ساکن بودند.در کتاب«الاعلاق النفیسه»-که مؤلف آن،ابن رسته،در سال 897 م.

فوت شده است-از«عثمان بن محمد بن عبد الرحمن بن عبد الله تمیمى»و بزرگان دیگرى از اهالى‏ مدینه نقل شده که:در گذشته،قومى در مدینه مى‏زیسته‏اند که«صعل و فالج»نام داشته و حضرت‏ داوود علیه السلام با آن‏ها جنگیده است.همچنین از آن‏ها نقل شده که:عمالیق‏[ عمالقه‏ها]در سراسر کشور پخش شده بودند.«جرهم»نیز در مکه بودند و کنعانى‏ها در مصر.از«عروة بن زبیر»نقل شده‏ که:عمالیق‏ در سراسر کشور پراکنده شدند و در مکه و مدینه و سراسر حجاز سکونت‏ گزیدند و ظلم و ستم بسیار گسترده‏اى روا داشتند.حضرت موسى علیه السلام لشکرى از بنى اسرائیل را به جنگشان فرستاد و آن‏ها را در حجاز به قتل رساند.

در جاى دیگرى مى‏گوید: حجاز در آن زمان پردرخت‏ترین سرزمین خداوند و پر آب‏ترین آن بود.این،نخستین‏ سکونت یهود،پس از عمالیق،در حجاز بود.

باز هم در جاى دیگرى مى‏گوید: در مدینه،یهودیان بنى اسرائیل روستاها و بازارهایى داشتند که محله‏هایى‏ عرب نشین در میان آن‏ها ساکن شده بودند.این عرب‏ها در میان آن‏ها زندگى‏ مى‏کردند و خانه و کوشک مى‏ساختند.یکى از قبایل عرب که پیش از سکونت اوس و خزرج در مدینه با یهودیان مى‏زیستند،«بنى انیف»بود که افراد آن در یکى از محله‏هاى«بلّى»ساکن بودند.برخى از آن‏ها مى‏گویند:شنیده‏ایم که«بنى انیف» بازمانده عمالیق بوده‏اند.

در جاى دیگرى نیز مى‏گوید: در دوره جاهلیت به یثرب،«غلیة»گفته مى‏شد.یهودیان میان عمالیق سکونت‏ گزیدند و بر آن‏ها پیروز شدند.

ابن رسته در جایى که درباره کعبه و مسجد الحرام سخن مى‏گوید،ذکر مى‏کند که حضرت‏ ابراهیم علیه السلام هنگامى که به مکه آمد،همسر و فرزندش،حضرت اسماعیل،همراهش بودند.«و عمالیق که در اطراف مکه سکونت داشتند،فرزندان عملیق بن اسلیغا بن لوذ بن سام بن نوح‏ بودند.» نویسنده کتاب«الاعلاق النفیسة»در جاى دیگرى مى‏گوید: از حضرت على علیه السلام روایت شده که فرمودند:«پس از حضرت ابراهیم و اسماعیل خانه‏ کعبه تخریب شد و عمالقه آن را بازسازى کردند.بار دیگر نیز تخریب شد و قبیله‏اى از «جرهم»آن را بازسازى کردند.باز هم تخریب شد و قریش آن را بازسازى کردند.

بنابر آن چه پیش از این گفتیم،روشن شد که پیش از یهودیان،عمالیق‏[عمالقه‏]در حجاز و مکه و مدینه ساکن بودند؛اما یهودیان به میان آنان آمدند و با آنان به جنگ پرداختند تا بر آن‏ها چیره شدند و در شهر یثرب ساکن شدند.این رخداد،پیش از آمدن اوس و خزرج به یثرب و پس‏ از خراب شدن سد«مأرب»،اتفاق افتاد.
اما حضرت هارون علیه السلام در خلال دوره سرگردانى (تیه) فوت شد و سه سال پس از او،حضرت‏ موسى علیه السلام در صحراى حجاز رحلت کرد.جسد او نیز از جزیرة العرب خارج نشد و همان جا دفن‏ شد.

هنگامى که حضرت مسیح علیه السلام دین مسیحیت را آورد،یهودیان در یمن مى‏زیستند.آن‏ها «ملک تبّع» (ذونواس) را براى جنگ با کسانى که به مسیحیت مى‏گرویدند،تشویق کردند و دلش را نسبت‏ به آنان لبریز از خشم و عناد کردند.این کار از آن رو صورت گرفت که از نفوذ مسیحیان در ملک تبع‏ هراس داشتند و مى‏ترسیدند که مردم یمن به مسیحیت روى بیاورند و یهود دستاوردها و جایگاه‏ خود را نزد ساکنان آن سرزمین از دست بدهد.ذونواس مسیحیان را در«اخدود»مى‏سوزاند.در قرآن عزیز در سوره«بروج»در این باره آمده است: قتل اصحاب الاخدود*النّار ذات الوقود*اذهم علیها قعود*و هم على ما یفعلون‏ بالمؤمنین شهود* (سوره بروج (85) ؛آیات 4-7) که اصحاب اخدود 3 به هلاکت رسیدند؛آتشى افروخته از هیزم‏ها؛آن گاه که بر کنار آتش نشسته بودند؛و بر آن چه بر سر مؤمنان مى‏آوردند،شاهد بودند.

منظور از مؤمنان در آیات پیشگفته،کسانى است که از حضرت مسیح علیه السلام پیروى مى‏کردند و به دین نصرانیت گردن نهادند.مسیحیت از جنوب جزیرة العرب و از آن جا از جهت غرب (حبشه) ، به سمت مقابل یمن،گسترش یافت.

جزیره سامرى‏
این جزیره در دریاى قلزم (دریاى سرخ) قرار داشت و گروهى از یهودیان سامرى پس از وفات‏ حضرت موسى در صحراى تیه،در آن سکونت گزیده بودند.تا آمدن حضرت داوود علیه السلام بیش از 400 سال گذشت.بنى اسرائیل در فاصله میان وفات حضرت موسى تا آمدن حضرت داوود کجا بودند و چه سرگذشتى داشتند؟ قطعا در فلسطین نبودند؛زیرا هیچ نشان و تاریخ مدونى در آن جا ندارند.در دوره حکومت«اخدود»به معنى شکاف زمین یا گودال است.ذونواس پادشاه یمن به دین یهود گروید و مسیحیان را مجبور کرد که‏ از دین خویش بر گردند؛سپس گودال‏هایى کند و از آتش پر کرد و آن‏هایى را که دین خویش را رها نمى‏کردند،در آن‏ گودال‏ها مى‏افکند.ذونواس و یاران او را«اصحاب اخدود»خوانند. (مترجم) به نقل از قرآن کریم؛ترجمه عبد المحمد آیتى؛ص 591.
حضرت داوود و سلیمان علیهما السلام نیز،یهود در فلسطین نه آثار تاریخى دارند و نه هیچ نشان دیگرى.دلیل این مسأله هم آن است که آن‏ها اصولا در فلسطین نبودند و در آن حکومتى نداشتند؛چرا که یهودیان فقط در جزیرة العرب پراکنده شده بودند.تبعید به بابل از جزیرة العرب صورت گرفت‏ و در میان تبعید شدگان گروهى از یهودیان اصالتا بنى اسرائیلى ساکن جزیرة العرب و عرب‏هایى‏ که در خلال 7 قرن پیش از تبعید،به آیین یهود گرویده بودند،قرار داشتند.

سلیمان علیه السلام در یمن‏
حضرت سلیمان 476 سال پس از خروج بنى اسرائیل از مصر و رفتن به حجاز،به حکومت‏ رسید.کتاب عهد قدیم (تورات) نیز در سفر اول پادشاهان این مسأله را تأیید مى‏کند: و واقع شد در سال 480 از خروج بنى اسرائیل از زمین مصر در ماه زیو که ماه دوم از سال چهارم سلطنت سلیمان بر بنى اسرائیل بود که بناى خانه خداوند را شروع کرد. (سفر اول پادشاهان؛باب 6؛شماره 1) سپس به وصف خانه مى‏پردازد که براى تکمیل ساختمانش 7 سال زمان نیاز بوده است.

نکته مهم در نقل قول پیشگفته آن است که حضرت سلیمان در قرن هشتم پیش از میلاد بر بنى اسرائیل حکومت مى‏کرده است و نه در قرن دهم،آن گونه که در کتاب‏هاى تاریخ نگاران جعل‏ شده یا به سبب بى‏اطلاعى‏شان آورده شده است؛چرا که خروج بنى اسرائیل از مصر در سال‏ 1221 پیش از میلاد بوده است که اگر 476-فاصله تا حکومت سلیمان-را از آن کم کنیم آغاز حکومت حضرت سلیمان؛یعنى سال 754 پیش از میلاد،به دست مى‏آید: 1221-476 754 این نتیجه واضح،حکومت حضرت سلیمان در قدس را،در سال 963 پیش از میلاد،نفى‏ مى‏کند.همچنین روشن مى‏سازد که حضرت سلیمان در آن هنگام،یعنى بیش از 218 سال‏ پیش از آغاز حکومتش،هنوز به دنیا نیامده بود.

سال 745 پیش از میلاد،به عنوان تاریخى براى آغاز حکومت حضرت سلیمان،با این‏ واقعیت معروف تاریخى مطابقت دارد که ایشان با بلقیس در یک دوره حکومت مى‏کرده‏اند.

کشور«سبأ»در سال 800 پیش از میلاد شکل گرفت.اما بلقیس نخستین حاکم سبأ پس از شکل گرفتن آن نبود،چرا که در سال 715 پیش از میلاد حکومتش به سر آمد.مقایسه این دو تاریخ ثابت مى‏کند که حضرت سلیمان در قرن هشتم پیش از میلاد حکومت مى‏کرده است؛اما
یهودیان ادّعا مى‏کنند که«معبد»در دوره حضرت سلیمان و در قرن دهم پیش از میلاد ساخته‏ شده است؛حال آن که ایشان در آن قرن به دنیا هم نیامده بودند.

دلایل دیگر زندگى حضرت سلیمان در یمن:
از دلایل دیگر زندگى حضرت سلیمان در یمن،آیاتى از قرآن کریم است که بخشى از آن در سوره«نمل»آمده است:
1.داستان هدهد سلیمان و بلقیس‏
خداوند سبحان درباره حضرت سلیمان مى‏فرماید: و تفقّد الطّیر فقال مالى لا ارى الهدهد ام کان من الغائبین*لاعذّبنّه عذابا شدیدا او لاذبحنّه اولیاتینّى بسلطان مّبین*فمکث غیر بعید فقال احطت بمالم تحط به و جئتک من سبا بنبا یّقین*انّى وجدتّ امراة تملکهم و اوتیت من کلّ شى‏ء و لها عرش عظیم* (سوره نمل (27) ؛آیات 20-23) در میان مرغان جست و جو کرد و گفت:چرا هدهد را نمى‏بینم،آیا از غایب شدگان‏ است؟به سخت‏ترین وجهى عذابش مى‏کنم یا سرش را مى‏برم،مگر آن که براى من‏ دلیلى روشن بیاورد درنگش به درازا نکشید.بیامد و گفت:به چیزى دست یافته‏ام که‏ تو دست نیافته بودى و از سبا برایت خبرى درست آورده‏ام.زنى را یافتم که بر آن‏ها پادشاهى مى‏کند.و از هر نعمتى برخوردار است و تختى بزرگ دارد.

جالب توجه آن است که هنگامى که حضرت سلیمان به عادت روزانه‏اش،در میان مرغان‏ جست و جو کرد،هدهد را نیافت؛اما غیبت هدهد زیاد طول نکشید (فمکت غیر بعید) .و این، بدان معنا است که مکان اقامت سلیمان هزاران کیلومتر از بلقیس دور نبود،بلکه چند ده کیلومتر دور بود که هدهد توانست از آن جا تا مکان اقامت بلقیس برود و برگردد.

این نتیجه‏گیرى با گفته‏هاى تاریخ نگاران عرب قبل و بعد از آمدن اسلام،تأیید مى‏گردد.آنان‏ مى‏گویند:قصر«صرواح»در یمن،همان«قصر سلیمان»است و«قصر قشیب»در یمن نیز همان‏ «قصر بلقیس»است.

پس از آن که هدهد خبر بلقیس و تخت او را به حضرت سلیمان داد،او (که زبان مرغان را از جانب خداوند آموخته بود) به هدهد گفت:
اذهب بّکتابى هذا فالقه الیهم ثمّ تولّ عنهم فانظر ماذا یرجعون*قالت یا ایّها الملا انّى‏ القى الىّ کتاب کریم*انّه من سلیمان و انّه بسم اللّه الرّحمن الرّحیم*الاّ تعلوا علىّ و اتونى مسلمین* (سوره نمل (27) ؛آیات 28-31) این نامه مرا ببر و بر آن‏ها افکن،سپس به یکسو شو و بنگر که چه جواب‏ مى‏دهند.زن گفت:این بزرگان نامه‏اى گرامى به سوى من افکنده شد نامه از سلیمان‏ است و این است:«به نام خداى بخشاینده مهربان»بر من برترى مجویید و به تسلیم‏ نزد من بیایید.

و این کار،بردن نامه از حضرت سلیمان براى بلقیس و در انتظار پاسخ او ایستادن و آوردن‏ جواب براى حضرت سلیمان،وقت زیادى از هدهد نگرفت.

در ادامه آیات،دنباله داستان نقل مى‏شود که بلقیس هدیه‏اى براى حضرت سلیمان علیه السلام‏ مى‏فرستد تا اگر در پى مال و منال است،از خواسته‏اش که رفتن او و اهل سبا نزد آن حضرت است، صرف نظر کند.

حضرت سلیمان فرستادگان بلقیس را با هدیه او پس فرستاد و تهدید کرد که سپاهى بر سر او و قومش بکشد که توان مقاومت در برابر آن را نداشته باشند.اما بلقیس با بزرگان قومش مشورت‏ کرد و مسأله را با آن‏ها در میان نهاد و تصمیم گرفت که با آن‏ها نزد سلیمان برود.

اگر سلیمان و بلقیس از هم دور بودند،همه این ماجراها به زمان بسیارى احتیاج داشت.

2.«وادى نمل»کجاست؟
خداوند متعال در قرآن کریم،درباره حضرت سلیمان مى‏فرماید: و حشر لسلیمان جنوده من الجنّ و الانس و الطّیر فهم یوزعون*حتّى اذا اتوا على‏ وادى النّمل قالت نملة یا ایّها النّمل ادخلوا مساکنکم لا یحطمنّکم سلیمان و جنوده‏ و هم لا یشعرون* (سوره نمل؛آیات 17-18) سپاهیان سلیمان از جن و آدمى و پرنده گرد آمدند و آن‏ها به صف مى‏رفتند.تا به وادى مورچگان (مترجم محترم قرآن کریم مورد استفاده در این ترجمه-دکتر عبد المحمد آیتى«وادى النمل»را ترجمه کرده و آن‏ را وادى مورچگان گفته‏اند و ظاهرا به عنوان اسم خاصى بدان نگاه نکرده‏اند.)رسیدند.مورچه‏اى گفت:اى مورچگان،به لانه‏هاى خود بروید تا سلیمان و لشکریانش شما را بى‏خبر درهم نکوبند.این«وادى النمل»که در آیات پیش گفته شده،وجود دارد و در«مخلاف خولان رداع»،در یمن، است.

3.عین القطر
در سوره سبأ،خداوند کریم مى‏فرماید: و لسلیمان الرّیح غدوّها شهر وّ رواحها شهر و اسلنا له«عین القطر»... (سوره سبأ (34) ؛آیه 12) و باد را مسخّر سلیمان کردیم.بامدادان یک ماهه راه مى‏رفت و شبانگاه یک ماهه‏ راه.و«چشمه مس» (مترجم محترم قرآن«عین القطر»را ظاهرا،اسم خاص در نظر نگرفته و چشمه مس ترجمه کرده‏اند.) را برایشان جارى ساختیم...

«قطر»همان«نحاس»[ مس‏]است و«عین القطر»پیشگفته در یمن موجود است. (تفسیر ابن کثیر) .

4.منسأة[ عصاى‏]سلیمان‏
در سوره سبأ،درباره حضرت سلیمان آمده است: فلمّا قضینا علیه الموت مادلّهم على موته الاّ دابة الارض تاکل منساته... (سوره سبأ (34) ؛آیه 14) چون حکم مرگ را بر او راندیم،حشره‏اى از حشرات زمین،مردم را بر مرگش‏ آگاه کرد.«عصایش»را جوید...

نکته قابل توجه در این جا آن است که حضرت سلیمان در حالى که ایستاده و به عصایش تکیه‏ کرده بود،فوت کرد.اما قرآن کریم از واژه«منسأة»براى عصا استفاده کرده است.این واژه عربى‏ نیست،اما مردم یمن با آن آشنایى دارند و مى‏دانند که در زبان حبشى به معنى عصا است.

یمنى‏ها همسایه حبشه‏اند و با آن‏ها داد و ستد دارند.این،بدان معنا است که حضرت سلیمان بر منسأة،در کشورى که معنایش را مى‏دانستند،تکیه کرده بود.

5.تندباد،مسخّر سلیمان.
خداوند متعال در سوره انبیا مى‏فرماید:
و سلیمان الرّیح عاصفة تجرى بامره الى الارض الّتى بارکنا فیها و کنّا بکلّ شى‏ء عالمین* (سوره انبیا (21) ؛آیه 81 )و تند باد را مسخّر سلیمان کردیم که به امر او در (مترجم قرآن«إلى الارضى»را در آن سرزمین،معنى کرده‏اند که با معنى مورد استفاده مؤلف همخوانى ندارد.) آن سرزمین که برکتش داده‏ بودیم،حرکت مى‏کرد،و ما بر هر چیزى آگاهیم.

این آیات به وضوح به ما مى‏گویند که حضرت سلیمان در سرزمین مبارکى نبود و باد«از نزد او، به سوى»سرزمینى جریان مى‏یافت که خداوند آن را برکت داده بود.

«وادى مقدس طوى»و«بیت الحرام»در مرکز حجاز،و«مسجد الاقصى»در فلسطین،همه، سرزمین مقدسى‏اند،اما حضرت سلیمان در هیچ کدام از این سرزمین‏ها نبود.

آیات دیگرى نیز در این باره وجود دارند،اما به همین اندازه اکتفا شد.باشد که خواننده‏ بزرگوار،از این نوشتار نکته تازه و سودمندى برگیرد.و همه توفیق‏ها از آن خداوند است.

پیوست‏ها
موشه زیمرمن،تاریخ نگار یهودى:
رابطه میان یهود و سرزمین فلسطین«کاملا ساختگى»است‏
تاریخ نگار برجسته یهودى،در گفت و گویى با روزنامه سویسى«بوند»ارزش دینى اماکن و آثار تاریخى فلسطین را که یهودیان بدان تمسک مى‏جویند،تکذیب کرد.استاد تاریخ جدید دانشگاه‏ عبرى بیت المقدس اشغالى،هشدار داد که پدیده افراطى‏گرى دینى یهودیان و گسترش تفسیر توراتى از درگیرى‏هاى موجود در فلسطین،رو به افزایش است.

«موشه زیمرمن»درباره ورود تحریک کننده رهبر لیکود،اریل شارون،به حرم شریف‏ مسجد الاقصى،مى‏گوید:«شارون مى‏دانست که این کار سراسر جهان اسلام را به غلیان‏ وا مى‏دارد.» زیمرمن درباره«تبعیض ادارى»نسبت به فلسطینیان ساکن سرزمین‏هاى اشغالى سال‏ 1948 نیز،به عنوان نمونه،اشاره مى‏کند که:«میزان هزینه‏اى که دولت براى هر فرد عرب در نظر مى‏گیرد،بسیار کم‏تر از یک فرد یهودى است.»همچنین رژیم صهیونیستى،فلسطینیان را در آن‏ مناطق کاملا از وظایف حساس ادارى و مزایاى آن‏ها،دور نگه مى‏دارد.

«موشه زیمرمن»که یکى از چهره‏هاى برجسته جریان تاریخ نگاران جدید اسرائیلى به شمار مى‏رود،مى‏افزاید:«شکاف بین یهودیان و عرب‏هاى اسرائیل در سال‏هاى اخیر به شدت افزایش‏ یافته است.»و«اسرائیل به شکل روز افزونى خود را دولت یهودى و دینى مى‏خواند.» وى تأکید مى‏کند که بیش از یک میلیون عرب در چهارچوب این دولت،به طور کامل از مفهوم‏ شهروندى دور هستند.
زیمرمن در مصاحبه‏اى که دیروز روزنامه سویسى«بوند»منتشر کرد،به پیامدهاى پدیده‏ «تظاهر دینى»در محافل یهودى اشاره مى‏کند و به ویژه تأکید مى‏کند: هنگامى که فردى غیر مذهبى (لائیک) مانند یهود باراک،نخست وزیر اسرائیل، مى‏گوید:نمى‏توان از مقدسات چشم پوشى کرد،روشن مى‏شود که همه ما در گرو نیروهاى دینى هستیم.

این تاریخ نگار برجسته اسرائیلى درباره اماکن مذهبى یهودى در فلسطین،تأکید مى‏کند که: مقدس بودن بسیارى از این اماکن (براى یهودیان) کاملا ساختگى است.وى به قبر حضرت‏ یوسف اشاره مى‏کند که یهودیان آن را براى خود مقدس مى‏دانند و مى‏گوید این قبر هیچ تقدسى‏ ندارد.

زیمرمن هشدار مى‏دهد که رژیم صهیونیستى که اکثریت آن را افراد لائیک تشکیل‏ مى‏دهند،به استراق سمع کسانى مى‏پردازد که به خدمت سربازى نمى‏روند.این اشاره او به‏ بخش‏هاى افراطى است که از سربازى اجبارى در ارتش اشغالگر معاف هستند.به اعتقاد او اشاعه‏ ادعاهاى ساختگى درباره مقدس بودن برخى اماکن و آثار تاریخى فلسطین براى یهودیان،در حقیقت با هدف«نشخوار کردن تاریخ است تا مهاجرت یهودیان به فلسطین،بازگشت به سرزمین‏ مقدس نام نهاده شود.»و با هدف ایجاد ارتباط دینى میان این سرزمین و یهودیانى که از سراسر جهان به اسرائیل مى‏آیند.

موشه زیمرمن تأکید مى‏کند که این اندیشه،مانع اساسى در راه تحقق صلح با فلسطینى‏ها است؛ و مى‏گوید: همین اندیشه سبب شده که ملتى اسرائیلى بیاید و سرزمینى را (در کرانه غربى یا نوار غزه) براى خود-به رغم آن که براى امنیت کشورش اهمیتى ندارد-جدا کند.و تا وقتى که این سرزمین،مقدس به شمار مى‏آید،نمى‏توان اسرائیل را از آن بیرون کرد.

وى مى‏افزاید: من بسیار هراسناکم که نکند براى مجبور کردن این ملت به رفتار مسالمت آمیز،به‏ یک فاجعه نیاز باشد. (روزنامه اردنى الدستور؛2000/10/13)

باستان شناس اسرائیلى،اسرائیل فینکلشتاین:
هیچ رابطه‏اى میان یهودیان و بیت المقدس وجود ندارد
معبد سلیمان فقط خرافات است‏
افزون بر حقایقى که تاریخ دانان عرب و مسلمان بر آن تأکید مى‏کنند،گاه گاهى از درون خود رژیم صهیونیستى اعترافاتى صورت مى‏گیرد که:هیچ ارتباطى میان یهود و شهر بیت المقدس‏ اشغالى و مسجد الاقصى وجود ندارد که رژیم صهیونیستى ادعا مى‏کند مسجد الاقصى بر خرابه‏هاى معبد سلیمان بنا نهاده شده است.

در این راستا باستان شناس اسرائیلى و استاد دانشگاه تل آویو،«اسرائیل فینکلشتاین»،وجود هر گونه رابطه‏اى میان یهود و شهر قدس را مورد شک و تردید قرار داده است و اشاره مى‏کند که‏ معبد خیالى سلیمان،خرافه کامل است و مطلقا وجود خارجى ندارد.

فینلکشتاین مى‏گوید: باستان شناسان یهودى هیچ شواهدى تاریخى یا باستانى نیافته‏اند که ثابت کند معبد سلیمان واقعا وجود خارجى داشته است،بلکه صرفا نویسندگان یهودى تورات بودند که در قرن سوم،داستان‏هایى ساختند و به تورات اضافه کردند که هرگز وجود خارجى پیدا نکرده بود.

باستان شناسان اسرائیلى دیگرى نیز ادعاهاى یهود درباره پیشینه تاریخى‏شان در فلسطین‏ را زیر سؤال برده و تأکید کرده‏اند که معبد خیالى سلیمان وجود خارجى ندارد و ادعاى زیستن‏ ازلى یهود در فلسطین نادرست است.

فینکلشتاین مى‏افزاید: پژوهشگران هیچ نشان و شاهد باستانى نیافته‏اند که برخى داستان‏هاى تورات را تأیید کند؛مثلا داستان خروج،سرگردانى در صحراى سینا،و پیروزى یوشع بر کنعان.چرا که در همین مورد اخیر اسرائیلى‏هاى اولیه،بازمانده تمدن کنعانى اواخر عصر برنز در این منطقه هستند که به تدریج ازدیاد یافته‏اند.و هیچ نبرد نظامى‏ شدیدى در این جا رخ نداده است.

فینکلشتاین پا را از این فراتر مى‏نهد و داستان داوود را هم-که شخصیتى ساخته تورات‏ است و بر اساس اعتقادات یهود،بیشترین ارتباط را با قدس دارد-زیر سؤال مى‏برد و مى‏گوید: هیچ پایه و اساس و شاهد و دلیل تاریخى بر وجود این پادشاه جنگجویى که قدس را پایتخت خود قرار داده و«مسیا»از نسل او آمده تا ناظر ساخت معبد سوم باشد، وجود ندارد.و شخصیتى به نام داوود-که به دلیل متحد کردن کشورهاى یهودا و اسرائیل،به عنوان یک رهبر از احترام فراوان برخوردار بوده-صرفا خیال و توهم‏ است و هرگز وجود خارجى نداشته است.

فینکلشتاین در ادامه تأکید مى‏کند که وجود بانى معبد،یعنى سلیمان بن داوود،نیز مورد تردید است؛چرا که تورات مى‏گوید او بر امپراتورى از مصر تا نیل حکومت مى‏کرد؛اما هیچ اثر باستانى و نشان تاریخى وجود ندارد که نشان دهد این کشور متحد و بسیار وسیع،روزى روزگارى‏ وجود خارجى داشته است.اگر هم چنین کشورهایى وجود خارجى داشته‏اند،صرفا به صورت‏ قبایلى بوده‏اند که جنگ‏هایشان نیز جنگ‏هاى قبیله‏اى محدودى بوده و در نتیجه بیت المقدس‏ داوود،جایى فراتر از یک روستاى فقیر و خشک نبوده است.هیچ نشان و اثر تاریخى و باستانى‏ نیز وجود ندارد که ثابت کند معبد سلیمان وجود خارجى داشته است.

فینکلشتاین اصرار مى‏ورزد که داستان‏هاى تورات با آثار باستانى که اخیرا کشف شده‏ مطابقت ندارد؛مثلا شهر«مجدو»را سلیمان بنا ننهاده،بلکه«آخاب»آن را بنا نهاده است.

همچنین روشن شده که بنى اسرائیل«کنعان»را شکست نداده‏اند،چرا که جنگ‏هاى بین آن‏ها، رقابتى بوده که نویسندگان تورات در قرن سوم بدان‏ها شاخ و برگ داده و داستان‏هایى درباره‏ آن‏ها ساخته‏اند که هیچ گاه رخ نداده‏اند.شاید داوود و سلیمان هم همان جا بوده‏اند،اما نه به‏ عنوان دو رهبر بزرگ،بلکه به عنوان بزرگان قبیله‏اى با جمعیت متوسط که در قرن دهم پیش از میلاد مى‏زیسته است. (روزنامه اردنى الدستور؛2000/11/12)درهاى تخت بلقیس پس از گذشت سه هزار سال از بناى آن،باز مى‏شود
یمن سه هزارمین سالگرد ساخت تخت ملکه بلقیس،مشهورترین ملکه منطقه جنوب‏ جزیرة العرب مشهور به ملکه سبا را جشن گرفت.

این مراسم 15 سال پس از آغاز عملیات ترمیم و کانال زنى در معبد معروف به«بران»،برگزار شد.این معبد در قرن هشتم پیش از میلاد تأسیس شد و مربوط به عصر پیامبر خدا،حضرت‏ سلیمان است.

مجموعه تخت بلقیس تشکیل مى‏شود از: 1-منبرى که پنج ستون مشهور از آن بالا رفته‏اند.البته ستون ششم شکسته است.
2-حیاطى بزرگ در جلو 3-دیوارهاى بزرگ 4-آجر و سنگ‏هاى بلق 1 و مرمر 5-قناتى براى آب‏ آشامیدنى 6-چاه سبأ که آب آن همراه قربانیانى که تقدیم الاهه‏ها مى‏شد،مورد استفاده قرار مى‏گرفت.

نخست وزیر یمن گفت:بازگشایى تخت بلقیس گذشته و حال را به هم وصل مى‏کند؛چرا که‏ این معبد نماد مجد و شکوه حکومت سبأ است که در روزگار کهن یمن را متحد گردانیده است.

وزیر فرهنگ یمن اظهار داشت که:این معبد یمن را به نقشه فرهنگى جهان بر مى‏گرداند و حضور این کشور را در محافل مربوط به«میراث‏هاى انسانى»تقویت مى‏کند و گردشگرى را در این‏ کشور فعال مى‏کند.وى افزود:تخت بلقیس متعلق به بزرگ‏ترین ملکه تاریخ یمن است که نمونه‏ بارزى از تمدن کشور است.

در حاشیه مراسم‏هایى که برگزار شد،تأسیس«کمیته مقدماتى جمعیت بین المللى حفاظت‏ از آثار باستانى مأرب»اعلان گردید.گروهى از نخبگان علاقه‏مند به موزه‏ها و باستان شناسان در آن مشارکت دارند و نخست وزیر یمن ریاست آن را به عهده دارد.(روزنامه اردنى الدستور؛2000/12/11)باستان شناس اسرائیلى؛مایر بن دوف:معبدى در قدس وجود ندارد
مایر بن دوف با تأکید مى‏گوید:این ادعاها که بقایاى معبد در بخش پایین حرم شریف قدس‏ قرار دارد،صحت ندارد.سخنان وى درباره آن بخشى است که معبد سلیمان خوانده مى‏شود و «مصلاّى مروانى»است.

وى مى‏گوید:در دوره پیامبرى حضرت سلیمان علیه السلام در این منطقه معبد امپراتور روم، هرودت،قرار داشت،اما رومى‏ها آن را ویران کردند.در دوره اسلامى هیچ نشانى از معبد در این‏ منطقه وجود نداشت.در دوره اموى مسجد الاقصى و مسجد قبة الصخره ساخته شدند.از همین‏ مکان بود که پیامبر خدا،حضرت محمد صلّى اللّه علیه و اله و سلم به وسیله«براق»به آسمان عروج کرد.

دلیل جغرافیایى‏
این باستان شناس اسرائیلى اشاره مى‏کند که منطقه حرم شریف«قدس»در گذشته در سطحى قرار داشت که با سطح امروزى آن تفاوت دارد.مثلا معبد هرودوت رومى در سطح‏ بالاترى نسبت به سطح امروزى مسجد قبة الصخره قرار داشت.

وى در ادامه مى‏افزاید از خلال جستجوها و پژوهش‏هایى که انجام داده‏ایم مى‏توانیم معادله‏ جبرى را حل کنیم و به جواب برسیم که آن منطقه چگونه بوده است.

این باستان شناس تأکید مى‏کند که معبد هرودت هیچ رابطه‏اى با مسجد قبة الصخره نداشته‏ و بلکه پنج متر نیز از آن بلندتر بوده است.

صلیبى‏ها و معبد
هنگامى که مسلمانان به این دیار آمدند،بر صخره‏اى که در این منطقه قرار داشت و هیچ‏ ارتباطى با معبد نداشت،مسجدى ساختند.و این صلیبى‏ها بودند که مسجد (قبة الصخره) را «معبد صخره»نامیدند.

معبدى در بیت المقدس وجود ندارد
بن دوف مى‏افزاید:هنگامى که حفارى‏هایى در بخش پایینى آن منطقه انجام دادیم، چاه‏هاى آب منشعب شده را پیدا کردیم.در خلال مسیر حفارى‏ها و پژوهش‏هایى هم که در طول‏ 25 سال گذشته انجام دادیم،صرفا قنات‏هاى آب را دیدیم و به چیز دیگرى بر نخوردیم.و این، یعنى آن که معبدى در آن جا وجود ندارد (بقایایى از آن معبد بر جاى نمانده است) .به عبارت‏ دیگر،اگر حفارى کنیم،مطلقا نمى‏توانیم بقایایى از معبد بیابیم که نشانى از آن دوره داشته‏ باشد.
طلاى خروج (TheGold of Exodus;The Discovery of the true mount Sinai;Howard Blum;Simont

.Shuster;New York,1998):کتابى از نویسنده آمریکایى،هوارد بلوم‏: در این کتاب،نویسنده تلاش مى‏کند که بر این اعتقاد رایج خط بطلان بکشد که کوه طور که‏ خداوند بر فراز آن با حضرت موسى سخن گفته،در صحراى سینا قرار دارد.وى مى‏گوید این کوه‏ همان کوه«لوز»است که در شمال غربى جزیرة العرب قرار دارد.

در مقدمه کتاب آمده است که متخصصان برجسته پژوهش‏هاى توراتى دانشگاه‏هاروارد و پنسیلوانیا مى‏گویند کوه طور قطعا در شبه جزیره سینا قرار ندارد،بلکه در شمال غربى‏

جزیرة العرب قرار دارد.با وجود این،هرگز به این پژوهشگران اجازه داده نخواهد شد که وارد این‏ منطقه شوند تا بتوانند دلیلى براى درستى گفته‏هاى خویش بیابند.هنگامى که دو پژوهشگر آمریکایى،کرونوک و ولیامز،با این مشکل مواجه شدند که ورود به آن جا ممنوع است،با روشى‏ متهورانه به آن جا نفوذ کردند.

آن‏ها مى‏گویند:آن چه که بر فراز کوه معروف به«کوه لوز»کشف کرده‏ایم،وحشت جهانیان را برخواهد انگیخت و خوانندگان را وا مى‏دارد که درباره نقش تورات در تاریخ به شکل دیگرى‏ بیندیشند.

آن‏ها«مذبح سنگى»را که«گوساله طلایى»بر روى آن پرستش مى‏شد،پیدا کردند.همچنین‏ 12 ستونى را که حضرت موسى فرمان برافراشتن آن‏ها را صادر کرده بود؛و غارى را که ایشان در آن مى‏خوابیدند،یافتند.آن چه که بسیار شگفت انگیز است،یافتن قطعه زمینى است که به شکل‏ غیر طبیعى سوخته است.این قسمت سوخته کوه که بر فراز آن قرار دارد،همان جایى است که‏ خداوند به حضرت موسى،دو لوح نوشته سنگى عطا فرمود.

این دو محقق،شکافته شدن آب دریاى سرخ را نیز چنان شرح مى‏دهند که ما را به حقیقت‏ راهنمایى مى‏کنند.یکى از اکتشافاتى که بدان دست یافته‏اند این حقیقت است که:مقدس‏ترین‏ نقطه کره زمین،منطقه‏اى نظامى است که ورود به آن ممنوع است و فوق سرّى نگه داشته مى‏شود.

در حالى که این دو ماجراجو خط سیر حضرت موسى را پى مى‏گیرند،ما به مهره‏هاى پیاده‏اى‏ تبدیل شده‏ایم که در بازى خطرناک فریب‏ها و حیله‏گرى‏ها و سیاست‏هاى بین المللى به بازى‏ گرفته شده‏ایم.
کوه«لوز»که در شمال غربى جزیرة العرب قرار دارد و همان مکانى است که دو محقق آمریکایى؛ ولیامز و کرونک با توجه به راهنمایى‏هاى کتاب مقدس یافته‏اند.و این،واقعا همان کوهى است که‏ حضرت موسى علیه السلام بر فراز آن الواح را از پروردگار دریافت کرد و نشان مى‏دهد که این رخداد بر فراز آن چه که«کوه سینا»نامیده مى‏شود و در صحراى سینا قرار دارد،به وقوع پیوسته است.
چشمه«مارّه»واقع در ساحل جزیرة العرب و رو به‏روى تنگه‏هاى«تیران» (بر اساس عکسى که دو محقق آمریکایى ولیامز و کرونک برداشته‏اند.) کوه«رب»یا کوه«سینا»واقع در شمال غربى جزیرة العرب که‏ حضرت موسى علیه السلام الواح را بر فراز آن دریافت داشته است.

نویسنده:حاج زکى على غول‏ مترجم:عطاء اللّه ابطحى‏

منبع: پژوهه صهیونیت
کلمات کلیدی :

درباره
صفحات دیگر
آرشیو یادداشت‌ها
لینک‌های روزانه
پوندها
عاشق آسمونی
لحظه های آبی
جاده های مه آلود
سایت مهندسین پلیمر
Polymer Engineers of Darab University

بچه مرشد!
سیب خیال
****شهرستان بجنورد****
سیمرغ
عشق الهی
آخرین اطلاعات بروز شده
هـم انـدیشی دینـی
.: شهر عشق :.
بوی سیب
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
فقط عشقو لانه ها وارید شوند
نسیم یاران
توشه آخرت
عشق الهی: نگاه به دین با عینک محبت، اخلاق، عرفان، وحدت مسلمین
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
اخلاق ، روان شناسی ، عقاید
xXx عکسدونی xXx
همه چی از هر جا
دانشجوی سیاسی
در حسرت شهادت
هستی مامان
بچه های خاکریز
از فرش تا عرش
جامع ترین وبلاگ خبری
مقاله های تربیتی
Sea of Love
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
زازران همراه اخر
رابطه ی زنان و مردان و حقوق پایمال شده و نشده زنها
.:؛ حقوق و حقوقدانان ؛:.
هامون و تفتان
داستان زندگی من
دهاتی
دنیا همیشه قشنگه!
عاشق امام زمان
وبلاگ شمیم انتظار
شرکت نمین فیلتر
تنهایی من
امین نورا ( پسر سیستان )
عشق طلاست
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
بازی دل
زیباترین
خفن سرا
فانوس
در تمنای وصال
دوستانه
موعود

موسیقی وبلاگ